۱۳۹۸ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

برسد به دست آقای سیدعباس صالحی


به دوستانم عکس جنابعالی را در کنار علمه محمدرضا حکیمی را نشان دادم و گفتم آدم باید علامه باشد تا با تنبان هم که باشی مدیر و وزیر و وکیل به دنبال عکس گرفتن با آدم باشند . 
این امر یک بخش از خوشبختی است اما بخش دیگر داشتن سعادت مجالست با بزرگانی چون علامه حکیمی است حتی برای یک بار و یک ساعت . 

در کانالی در تلگرام امروز مصاحبه ایی دیدم با منوچهر پرخیده که در آنجا اعلام شده بود که گویا به این شخص مجوز کنسرت داده شده است . امیدوارم صحت نداشته باشد این خبر و بیشتر امیدوارم ویدیوی خواندن ربنا توسط ایشان را ندیده باشید و بعد مجوز صادر شده باشد . 

جناب آقای صالحی وزیر محترم در مملکتی که صدای شجریان ها و ناظری ها و دیگرانی از بزرگان موسیقی ، از زن و مرد بریده شود چه جای تعجب از استقبال از صدای کلاغ در غیاب چهچه زدنهای بلبل و چه عجب از رشد کردن تتلوها در این ملک و گستراندن فرهنگی مبتذل از رفتار و کردار و کلام توسط آنان که نه سعدی خوانند و نه سعدی شناس و نه ادبیات می دانند چیست و نه فکر کرداند به این موضوع که چرا ادب آداب دارد . 

گفتنی ها را بزرگانی گفته اند و تکرار مکررات است این نوشته و تیری در تاریکی . 

به پیوست این یاد داشت هم بنویسم که نزدیک به دو دهه می شود که مسئولین جمهوری اسلامی می گویند: ایران امروز با پدیده فرار مغزها روبروست . تلوزیون من و تو اما به گفته زیرکی ثابت کرد که ایران تنها با پدیده فرار مغزها روبرو نیست بلکه با پدیده فرار ...س مغزها نیز روبروست . آنچه در آن ویدیوی در تلگرام برایم جالب بود آن بخش از مصاحبه منوچهر پرخیده بود که می گوید ، دوستانش به او توصیه کرده اند که از ایران برو . میزان سوء اعتماد به نفس ایشان بماند آنچه ناگفته می ماند و باید آن را نوشت این است که در غیاب بزرگانی در تمامی عرصه ها مردمانی شبیه به همین مسئولین دچار باورهای کاذبی در توانایی خود می شوند و از آن بددتر آن است که گاهی نماینده ایران شناخته می شوند و نماینده این فرهنگ .

روان شهید دکتر چمران شاد باد که گفته بود ( نقل به مضمون) : اگر کسی می داند که توانایی احراز و اداره منسبی را ندارد و آن را می پذیرد دچار فقر مسئولیت پذیری است .

۱۳۹۸ مرداد ۲۷, یکشنبه

کمی درباره انفاق

 تو این وبلاگ بی خواننده خیلی درباره اتفاقات سیاسی و اجتماعی که در اطرافم می افتد می نویسم و ادامه خواهم داد چون همین نوشتن را دوست دارم که یک جورهایی خالی شدن در آن وجود دارد و هم این که در آن گاه گاهی کشف و شهودی رخ می دهد که تنها نویسنده می داند که آن کشف و شهود چیست . 

اما امشب درباره این چیزها نمی خواهم بنویسم . می خواهم درباره یک اتفاقی بنویسم که برای خودم رخ می دهد و آن را تنها از جهت این می نویسم که اگر کسی خواند بداند این یک تجربه واقعی است و آن را از جایی نشنیدم که در این جا نقل قول کنم ، بلکه برای خودم رخ داده است . 

خواننده محترم این صفحه و این یادداشت به یاد داشته باش که انفاق را فراموش نکن . انفاق را در زندگی خودت در سر لوحه زندگی روزمره خودت قرار بده . انفاق به هیچ دینی و به دین دار بودنی ارتباط ندارد . آدم بودن است و بس . 

در آیه سوم سوره بقره خداوند مومنینش را به سه خصلت یاد می کند . ایمان به آخرت . اقامه نماز . انفاق . من خودم هر وقت انفاق کرده ام همانگونه که خداوند وعده داده است پاداشش را دریافت کرده ام . شما هم انفاق کنید برکات این حرکت خدا پسندانه که در راه خداست و بی هیچ منتی به خلق خدا را خواهید دید . 

۱۳۹۸ مرداد ۲۵, جمعه

یک پیشنهاد برای گویا نیوز

وبلاگ و وبلاگ نویسی این روزها دارد غریب می افتد و کمتر در آن می نویسند . علت آن را بیشتر در همین جا نوشتم و دیگر نمی نویسم چرا که کسی نیست که نداند اما با تمام این علت ها هنوز هم هستند کسانی که انگار وب و وبلاگ و وبسایت برایشان حالتی کلاسیک پیدا کرده است و با چرخ زدن در آن صفحات خود را از لحاظ خبری به روز می کنند . 

هنوز نرم افزار شبکه های اجتماعی به بازار نیامده بود و شبکه های اجتماعی آنچنان نیرویی نداشتند و اورکات محصول گوگل تازه به بازار آمده بود و عضویت در آن به دعوت یک کاربر دیگر باید انجام می شد و خبرخوان گوگل یا googlr reader  هنوز به بازار نیامده بود و مفهوم آر اس اس R.S.S یا همان خبر خوان وجود نداشت و به همین دلایل سایت هایی به وجود آمدند که در آن خبرها در یک جا گردآوری میشد که اولین آن ها صبحانه بود و بعدتر که هنوز فعالیت می کند ، بالاترین . این سایت ها شکل نوین و به روزتری بودند از سایت های خبری که هر روز در ایران فیلتر می شدند و پایه و اساس این سایت ها ارائه خبر بود و نه محتوی و مقاله به کاربرانی که در مقابله با کاربران این گونه سایت ها کاربران کلاسیک به حساب می آمدند و سایت ها نیز شکل کلاسیک خود را حفظ کرده بودند . سایت های کلاسیک از دیدگاه این نویسنده سایت هایی بودند که در آن ها لینک هایی ثابت از سایت ها بود و در کنار آن لینک ها و مطالبی کوتاه از اخبار متنوع ارائه می دادند اما این سایت ها اساس خود را بر روی ارائه مستقیم محتوی و یا لینک به مقاله ایی بنا کرده بودند که این شکل ارائه خبر آنها را در قیاس با سایت هایی چون صبحانه و بالاترین در جایگاهی کلاسیک قرار می داد . 

از آن سری سایت های کلاسیک که هنوز به کار خود ادامه می دهند ، گویانیوز است که در صفحه لینکهای خود هنوز همان شکل و حالت اولیه را حفظ کرده است و حتی در صفحه خود نیوزگویا نیز همان شکل اولیه را حفظ کرده است بی هیچ تغییری تا آن جا که نویسنده این یادداشت به خاطر دارد . 

امروز در صفحه لینکدونی این وب سایت بودم که به ناگاه به یاد کتابی افتادم و خواستم تا از همان صفحه گویا نیوز به وب سایتی بروم که ناشر و یا ارائه دهنده کتاب است اما هرچه گشتم کمتر نتیجه گرفتم و دست به جستجویی اساسی در میان لینک های موجود در این صفحه به خصوص در قسمت بالایی زدم و لینکی نیافتم .از این رو این یادداشت را در جهت ارائه پیشنهاد به آن سایت وزین نوشتم تا اگر گردانندگان آن صفحه این یادداشت را خواندند شاید چندتایی لینک از انتشاراتی های معروف به صفحه شان اضافه کنند و اگر تمایل بیشتری داشتند ستونی تحت عنوان پیشنهاد کتاب یا معرفی کتاب یا تازه های نشر باز کنند . 

۱۳۹۸ مرداد ۲۳, چهارشنبه

برسد به دست آقای شمخانی



در دهه هفتاد شمسی وقتی می خواستند هاشمی را بزنند ، یکی از کارهایی که انجام می شد توسط نحله فکر راست در ایران ساختن جک برای او بود . از آن سری جک ها نیز یکی این بود : از هاشمی پرسیدند:آقای هاشمی شما این همه ثروت را از کجا بدست آورده اید و او در جواب می گفت : از مال پدری یک تکه زمین به من رسید که آن هم ایران افتاده بود وسطش . 

این روزها که جنبش حقیقت خواهی و از کجا آورده ایی و زیر ذره بین بردن مسئولین به راه افتاده است یکی از کسانی که به زیر آن ذره بین رفته است ، سردار شمخانی است و این آن جنبش نشان داده است که این سو و آن سو آقای شمخانی چه میزان دارایی و چه املاکی به هم زده است و حتی در آوردند از میان اسناد که نوه سه ساله ایشان در حسابش نزدیک به سه میلیارد وجه نقد دارد و ....به عبارتی بهتر و خلاصه تر ، کاخ نشین شده است . از آن سو نیز ایشان گویی بیکار ننشته است و در سایت ها دیدم که رسوا کنندگان ایشان را به جاسوسی و ارتباط با سرپل های خارجی نسبت داده اند و حالا که تشت رسواییشان از بام خبرها افتاده است به کی بود کی بود افتاده اند . 

چندی پیشتر درباره حصر و محصورین دریادار شمخانی گفته بود که حصر از محصورین برداشته شده است و زندگی آنان به روال طبیعی خود برگشته است و در جواب آقای شمخانی خانم رهنورد گفته بود : به ایشان بگویید از شما دیگر انتظار نداشتم . 

حالا من نگارنده نیز که نزدیک به سه سال پیش فیلمی از ایشان در آخرین روزهای آزاد سازی خرمشهر دیدم و از زبان یکی از سربازان ایشان درباره حضور ایشان تا آخرین لحظه در خرمشهر شنیدم و ایشان امروز رییس شورای امنیت ملی است و امنیت ایران و ایرانیان در دست ایشان است به ایشان می گویم : آن رشادت ها و آن دلیری ها و آن استقامت ها کجا و این دریادار شمخانی امروز کجا ؟

تنها من هم می توانم بگویم : از شما دیگر انتظار نداشتم . 

برسد به دست دکتر بیژن عبدالکریمی

با سلام. مناظره شما و آقای زیباکلام را دیدم. حقیقتش این است که من هم به مانند آقای زیبا کلام متوجه منظور شما نمی شوم. در نوشته ایی پیش از ای...