۱۳۹۸ دی ۱۲, پنجشنبه

درباره وبلاگ و بسته شدن کنارکارما

روز اول این وبلاگ با خودم گفتم یکبار بشینم و درباره تمام وبلاگ هایی که خوندم و از اون ها خاطراتی دارم بنویسم . دو سال پیش بود فکر کنم . امروز هم نمی خوام اون کار رو انجام بدم اما می خوام بنویسم یکی از اون وبلاگهایی که وبلاگ بود و من هر وقت می اومدم اونجا می خوندمش وبلاگ کنار کارما بود که نمی دونم چرا بست و رفت به امان خدا . سر بسته یک چیزهایی تو نوشته آخرش نوشت اما همه اون چیزی نبود که باید باشه . البته خب صاحب وبلاگ اختیار وبلاگش رو داره اما خب سهم خواننده هم بد نیست محفوظ بمونه چون خواننده هم دلبسته می شه به یک سری از چیزها و اتفاقات اطرافش . 

امروز اومدم دوباره وبلاگ ها رو سر بزنم و ببینم هر کسی چه جوریاست و داره چه کار می کنه دیدم چندتایی اومدن وبلاگشون رو خصوصی کردن و تنها میشه با دعوتنامه به اونجا سر زد . مگر اون جا داری چه کار می کنی که فقط یک عده خاص می تونن بیان . چیزی نشون میدن . شماره رد و بدل می کنن :)) آیدی میدن به هم :))) این یکی که خداییش خیلی رو مخ بود . رو مخم اومد و من هم نوشتمش . فقط این وسط حیف که کنار کارما وبلاگش رو بست .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فرشته مولوی، دارکوبی که نویسنده شد

 سابقه کتابگردی هایم و کتاب خواندن هایم و دنبال کردن زندگی نویسندگان و اوضاع و احوال شان و به طوری مبسوط هر آنچه که مرتبط با دنیای کتاب و نو...