در یکصدمین نوشته در این وبلاگ می خواهم درباره شهاب حسینی بنویسم.
در ویدیویی نشان داده می شود کهشهاب حسینی ، گویا در آمریکا در حال تزریق واکسن زدن است و به احتمال قوی واکسن فایزر را می زند برای جلوگیری از آلوده شدن به ویروس کرونا.
شهاب حسینی کیست؟ آدمی است مثل تمام آدم ها که جانش را دوست دارد و دوست دارد روزگار بیشتری را در کنار خانواده خودش و در سلامت به سر ببرد . حالا این که او حکومتی است یا نیست و مواضع او درباره تحریم جشنواره و کنایه زدن به مسعود کیمیایی چیزی است که کارنامه ایی از آن نمی شود درآورد برای قضاوت درباره او . شهاب حسینی یک بازیگر است و کارنامه بازیگری دارد و از قضا درخشان هم دارد و توانسته است جایزه نخل طلایی کن را به دست آورد. اما یادمان نرود که او یک بازیگر است . یک اکتور است . رُل بازی می کند. آن چیزی که به آن معتقد است با آن چیزی که به آن باور دارد و به آن عمل می کند از زمین تا آسمان متفاوت است.
شهاب حسینی به گمان این قلم کسی است در رده رامبدجوان که از داخل نان می خورد و سنگ ایران را به سینه می زند اما زندگی رویایی خود را در کانادا پی می گیرد و فرزند خودش را در کانادا به دنیا می آورد چون می داند قوت غالب در این کشور این روزها و حالا حالاها اجازه نخواهد داد که او و بسیاری چون او آنجوری که دوست دارند زندگی کنند. در فیلمی نماز بخوانند و پشت صحنه بتوانند برای رفع عطش مرگابه و نجسی را به گلو سرازیر کنند . حکومت هم که عوض شود دیگر نوبت به او نخواهد رسید .
شهاب حسینی هم آدم است و می داند که خارجه بهتر از این جاست اما از بخت بدش این جا به دنیا آمده است و حالا که می تواند آن طرف دور دور کند ، می رود که برود و بهینه استفاده کند و ایرادی در آن نمی بینم و به قولی گفته اند: دارندگی و برازندگی.
مشکل این طرف است که جامعه رامبدهای جوان و شهاب های حسینی را جدی می گیرند و از آنان به عنوان آدم هایی خواستار واکنش نشان دادن به اتفاقاتی را دارند که در جامعه می گذرد، در حالی که رامبدها و شهاب حسینی ها به دنبال بارکردن و بردن و زندگی کردن در آن طرف ها هستند و این طرفی ها را که مردم جامعه خودشان باشند را جدی نمی گیرند که اگر می خواستند بگیرند یا بازیگر نمی شدند و یا این که آداب مردمی بودن را می دانستند.