۱۴۰۴ شهریور ۲۲, شنبه

باز هم برسد به دست بیژن عبدالکریمی



 در انتهای مناظره آقایان #بیژن_عبدالکریمی و #صادق_زیبا_کلام، عبدالکریمی به عادت پیشین خود، از روی سوالها مانند سوارکاری در میدان نبرد، می پرد و در انتها باز هم آدرس غلط می دهد. باید به ایشان در مقام یک فیلسوف یادآوری که با دادن نشانی غلط به مقصد اشتباه خواهید رسید. در انتهای آن مناظره عبدالکریمی، زیبا کلام را متهم به لیبیایی کردن ایران می کند اما نمی گوید ادامه این شرایط آیا ایران را زیمباوه و گینه بیسائو نخواهد کرد؟

در مقام یک فیلسوف وقتی که زیبا کلام دارد بیانیه ی جبهه اصلاحات را می خواند، عبدالکریمی بدون پرداختن به سابقه جبهه اصلاحات و اثرگذاری چنده باره رهبر جنبش اصلاحات در ایران، به سراغ موضوع بعدی می رود و در حقیقت میپرد چرا که زیبا کلام نقطه قوت موجود برای جلوگیری از لیبایی شدن ایران را گفتگو با دنیا می داند اما عبدالکریمی می خواهد با همان افکاری به جنگ و نه گفتگو با دنیا برود که ایران را به امروز رسانیده است.

آیا ایران لیباییزه می شود؟ آنچه در جامعه ایران از 1400 به این سو و با خالص سازی انتخابات ریاست جمهوری که رئیسی منتخب آن شد و شعارهای دانشگاه پلی تکنیک بعد از جنبش مهسا، به چشم می آید، انقلاب نیست، شورش و بی نظمی است. در انقلاب رهبری وجود دارد و گروهی و دسته ایی که خیابان را به دلیلی خاص تصرف می کند اما در جامعه ایران با از بین رفتن تحزب و تشکل و ان جی او ها، آنچه وجود دارد بی برنامگی و رها شدگی جامعه است به سمت بی سو. این سمت بی سو همان شورش و طغیان است که از نخواستن وضع موجود بر می خیزد و نه از دانستن آنچه می خواهد. آیا ایران لیباییزه خواهد شد؟ نشانه ها دال بر همین مورد است اما از کدام سو به زودتر به آن می رسیم؟

پس از جنگ دوازده روزه آنچه در نشریات داخلی به چشم آمد، تکیه بر همراهی مردم و مدنیتی است که گوش به هیچ دار و دسته ایی ندادند و به خیابان ها برای شورش نریختند. عده ایی آن را تعبیر به حفظ نظم موجود در مقابل بی نظمی آینده کردند اما این حقیقت ماجرا نیست. حقیقت ماجرا این است که اگر به فیلم های مستند دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که مردم آن روز پس از بمباران شهرها و خانه هایشان به خیابان می آمدند و علیه دشمن آن روز شعار می دادند و گروه گروه به کمک همدیگر می رفتند و به واقع امر تعاون را در دستور کار خود داشتند اما آنچه بعد از این جنگ دوازده روزه در روز اول شاهد آن بودیم، نه حفظ آرامش که بی تفاوتی مردم نسبت به وضع موجود و جنگی بود که در جریان بود. پمپ بنزین ها شلوغ بود و صف نانوایی ها شلوغ تر و این ها در حالی بود که فرماندهان نظامی این خاک توسط دشمن کشته بودند و شهرها و آسمان آن مورد تعرض دشمنان قرار گرفته بود. آیا این همراهی مردم با نظم موجود بود یا بی تفاوتی نسبت به وضع موجود؟

لیباییزه شدن ایران امکان پذیر است در صورتی که آقای عبدالکریمی به این سوال پاسخ بدهد که تکیه بر کدام عناصر انقلاب پنجاه و هفت گمان دارد که ایران آباد خواهد شد و لیباییزه نخواهد شد؟

۱۴۰۴ شهریور ۱۲, چهارشنبه

درباره بابک زنجانی

 برسد به دست بابک زنجانی

الیگاریشی چیست؟ در اینترنت جستجو میکنم تا ببینم تعریف دقیق آن چیست؟ در سایت واژه یاب می خوانیم: حکومت الیگارشی:ترکیبی از کلمات لاتین oligos به معنای تعداد اندک و Archos یا فرمانده است. اصولاً الیگارشی مربوط به ماقبل دوران مدرن است و با قانون زندگی نوین و دموکراسی همخوانی ندارد .
تعریف:رژیم حکومتی که به وسیله چند نفر معدود اداره می شود و تمامی قدرت حکومت، در عدۀ قلیلی از افراد متمرکز باشد. الیگارشی یا گروه سالاری، فرمانروایی گروهی اندک شمار بر دولت، بدون نظارت اکثریت است. معمولاً این عنوان را برای اقلیت حاکمی به کار می برند که قدرت دولت را در راه سود خود به کار می برند و اکثریت ناراضی را سرکوب می کنند. حکومت گروه محدود توانگران.
 در حکومت الیگارشی:
1. پول معیار همه چیز است.
2. جامعه به دو قطب غنی و فقیر تقسیم می شود.
3. هر کس به مشاغل متعددی مشغول است.

تا پیش از مصاحبه بابک زنجانی که در آن فرد منتسب به حکومت (رئیس بانک مرکزی، فرزین) را به سخره می گیرد، در صحبت از فساد، صحبت از خاندان و آقازاده ها بود و هر جا که صحبت از آقازاده ایی می شد، پای پدری پیش کشیده می شد که به طریقی به حکومت منتسب است و این انتساب از طریق طرفداری از ایدئولوژی حکومت بر می خاست و یا این که در به ثمر رسیدن حکومت فعلی و گسترش ایدئولوژی آن از طریق حضور در انقلاب پنجاه و هفت و یا حضور در جنگ تحمیلی هشت ساله بر می خواست اما بعد از دیدن مصاحبه بابک زنجانی آنچه به چشم آمد، حضور الیگاریشی قدرتمندی است، ورای قانون که قانونگذاران فعلی حکومت را نیز به سخره می گیرد و به آن ها درس مملکت داری می دهد. هر کس که دو صفحه در روز، روزنامه دنیای اقتصاد را بخواند، حرف هایی که بابک زنجانی زده است را می تواند بزند و از آن هم بهتر گرفت و گیر سیاست اقتصادی این مملکت را نشان مملکتدران بدهد اما مشکل این جاست که: گوش اگر گوش تو (حکومت)و ناله اگر ناله ماست، آنچه البته تا به این جا راه به جایی نبرده است، قلم فرسودن اقتصادانان و روزنامه نگاران حوزه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است که اگر شنیده شده بود امروز بابک زنجانی درس اقتصاد به حکومت نمی داد. چرا او یک الیگاریشی در نظام ج.ا است؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است. کافی است از او سوال شود که چه چیزی اختراع کرده است و یا چه چرخه تولیدی در این مملکت به راه انداخته است که از طریق آن توانسته است به مبالغی دست یابد که بتواند صحبت از میلون دلار بزند و این که بتواند آرامش را به کشتی عنقریب به گِل نشسته دریای توفانی اقتصاد ایرانی، وارد کند؟ پاسخ مسلماً هیچ است و این هیچ یعنی وجود رانت و ارتباطات رانت محوری که او و امثال او چون زالوهایی مانند #شهرام_جزایری از آن استفاده برده اند و سفره خود را بزرگتر و سفره معیشت مردم شریف و صبور ایران را روز به روز کوچکتر کرده است.

بیرون زدن دست الیگاریشی هایی چون #بابک_زنجانی که دیگر بابک نیست، بانک است، از آستین حکومت خبر از روزهایی خوب در پیش رو نمی دهد.

۱۴۰۴ شهریور ۷, جمعه

درباره زینب موسوی و شاهنامه

 مدتی این مثنوی تاخیر شد. 

 بعد از شروع جنگی که دوازده روز به درازا کشید و در حال حاضر در وضعیت نه صلح و نه جنگ و یا به عبارتی صلح مسلح به سر می برد، ویدیویی از زینب موسوی خبر ساز شده است که در آن او شاه نامه را و سراینده را به باد هجو می گیرد و مورد تمسخر قرار می دهد. 

الان که دارم این ها را می نویسم، یک بیت یا داستان را از شاه نامه نخوانده ام و در منزل شاه نامه نیز ندارم اما آنچه موجب شد تا اینجا بیایم و بخواهم درباره زینب موسوی و شاه نامه بنویسم این نکته است که : در قائده قضایی جرم و جزا را متناسب با هم می گیرند و این یعنی این که گنجشک را با توپ نمی زنند، همان تفنگ بادی کفایت می کند. حالا در ارتباط با ویدیویی که زینب موسوی بیرون داده است، میزان هجوم بر او بیش از اندازه ایی است که باید باشد. زینب موسوی شخصیتی دارد در اندازه همان امپراتوز کوزوکو و نه بیشتر و کسانی که هوا خواه یا دنبال کننده او هستند نیز در همان دسته قرار می گیرند که می خواهند چند دقیقه ایی بیایند، بخندند و بروند. و همه این ها یعنی آن که شنوندگان و بینندگان او نیز وقتی ویدیو تمام می شود، به ویدیوی بعدی می روند. یعنی آن ها نیز از همان شاه نامه سهراب را بشناسند و رستم را و نه بیشتر و بیش از این ها. 

 

 

۱۴۰۴ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

برسد به دست مصطفی مهرآئین

 جناب آقای #مصطفی_#مهرآئین مصاحبه شما با برنامه جیوه را دیدم. کوتاه سخن این که در حکم فشارشکن هستید و نه کسی که آزادانه اندیشه خود را به زبان می آورد. خیلی راحت تر این که: دارید بازی می خورید. می دانم که خواهید گفت که جایی پیدا کرده. چ اید که سخن تان را بگویید اما سوال این است: مگر این ها را دیگران نمی توانند بگویند و نگفته اند پیش از این ها که شما می گویید؟ اگر آزادی فراهم شده است چرا به خود شما مجوز یک استدیو نمی دهند تا آن جا حرف خودتان را بزنید و به روایت خودتان در یک استدیو متعلق به وزارت اطلاعات حضور پیدا می کنید؟ اگر آزادی بیان است، دیگران هم استدیو بزنند؟ اگر آزادی بیان است! فیلترینگ را بردارند. 

نه. شما امروز چیزی بیشتر از یک فشار شکن نیستید. کمتر حرف بزنید. ماهی یکبار کافی است. بنویسید. اگر خواننده ایی باشد، خواهد خواند. بیشتر از این ها می شود همان فشارشکن که در بالا آوردم.

۱۴۰۴ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

مذاکره



 مذاکره کنید. رو در رو مذاکره کنید. با مردم بسازید. سخن فروغی به رضاشاه را باید تکرار کرد. بنیاد حکومت را بر دل های مردم بسازید نه بر روی اراده های توپ. سر حکومت را از زندگی خصوصی مردم بیرون بیاورید. متخصصان را بر رأس امور بکار بگیرید. دست از لجاجت با مردم بردارید. اوضاع اقتصادی خراب است. در این وانفسای گلوگیر رفاهی که مردم تان به نان شب و دارو در مانده اند، مذاکره کنید. با این روند اگر از داخل و خارج توامان به مشکل برنخورید، از داخل به حتم خواهید خورد. انقلاب 57 انفجار نور نبود. انفجاری بود محصول بن بست سیاسی و اقتصادی. پیش از 57 مومنان بودند و بعد از 57 تا همین امروز آن ها که مومنند، ایمان خود را حفظ کرده اند و آن ها که مسئله ایی الهیاتی ندارند، ندارند. واضح است. در این وانفسای شروع جنگ و تخریب و آوار مردم به خیابان ها و آوار هر چه پیش از این ها با تلاش های داخلی و خارجی ساخته شده است، توضیح محمد فاضلی در خصوص بد بودن جنگ را دوباره باید یادآوری کرد که زیر ساخت های ایران اگر نابود بشود، کسی نیست که آن ها را برایمان بسازد و اگر کسی هم بیاید سال ها به دراز خواهد انجامید. در بهترین حالت ممکن اوضاع زندگی به سال های دهه 60 بر می گردد. سال های نیستی. آن سال ها، سال های جنگ در مستند های تلوزیونی می بینیم که بعد از تخریب ساختمانی به وسیله هواپیماهای عراقی مردم به خیابان می آیند و شعار مرگ بر آمریکا می دهند. آن سال ها هنوز آقازادگان در خارج نبودند و اختلاس های نجومی این چنین رو نمی شد. کاریزمای روح خمینی مردم را همچنان به آمدن روزهای خوب امیدوار داشت اما این روزها چنین نیست. در آخرین فقره از اطلاعات هک شده، آقازاده ایی که پدرش اینترنت پر سرعت را حرام اعلام کرده است در حساب 78 میلیاردتومان موجودی دارد. تنها در یک فقره حساب بانکی. مذاکره کنید. خراب کردن به لحظه ایی روی می دهد. ساختن است که سال ها وقت خواهد برد. عقلای قوم ایران را بر مصدر امور بیاورید. آن ها که خود را می خواهند خرج ایران کنند و نه خرج سیستمی حکومتی . مذاکره کنید. رو در رو مذاکره کنید. برای عزت و شرف از دست رفته ایرانیانی مذاکره کنید که این روزها تا کمر در سطل های زباله خم می شوند. برای آنان که مذاکره کنید که فردایی برای خود در این آب و خاک نمی بینند. پرداختن قیمت رفتن را به ماندن و ساختن ترجیح می دهند. فردای آنان را روشن کنید. روشن کنید که ماندن آنان برای شما مهم است چون به اهمیت می دهید به این نکته که آن ها از زندگی چه می خواهند و چگونه می خواهند زندگی کنند. اهمیت می دهید به این نکته که آنان آزادند که هر جور که می خواهند درباره هر چه که می خواهند فکر کنند. متحجران را از عرصه حکومت ورزیدن دور کنید. امور را به اهل صلاح و اصلاح بسپارید که هر روز که بگذرد دیر است. همین امروز خیلی وقت است که از دیر هم گذشته است. مذاکره کنید. ساختن سخت و خراب کردن آسان است.

۱۴۰۴ فروردین ۱۱, دوشنبه

ماحصل دستکاری حکومت در سبک زندگی مردم


 در خبرهای دیروز خواندم که دو مامور کلانتری در مشهد به دلیل انفجار مواد محترقه توقیف شده در کلانتری، جان خود را از دست دادند. خبری عجیب بود. عجیب بود نه به این دلیل که دو انسان به دلیل انفجار کشته شده اند. عجیب بود به این دلیل که آنقدر مواد توقیفی زیاد بوده است که دو انسان را می تواند به کشتن بدهد. سوال این جاست که مگر چه میزان توقیف شده است. سوال بعدی این است که چه میزان وارد شده است که در یک فقره انفجار، دو انسان کشته می شوند. سوال بعدی این است که چه میزان مواد محترقه توقیف نشده است. سوال بعدی این است که چه میزان سرمایه این کشور خارج شده است که این مواد محترقه وارد بشود. سوال بعدی این است که چه کسانی این کار را کرده اند. سوال بعدی این است که چرا دستگیر نشده اند. سوال بعدی این است که چرا برای شادی کردن احتیاج به مواد محترقه و قابل انفجار است و سوال آخر این که: چه چیزی دستکاری شده است که اعلام شاد بودن محتاج به این شده است که صدای انفجار باید به گوش برسد؟

به جز از سوال آخری باقی موارد را باید مسئولین جواب بدهند اما در خصوص سوال آخر، جامعه شناسانه و روانکاوانه باید گفت: در جامعه ایی که در فرهنگ جاری و ساری آن دست برده می شود و خیلی از رسوم و آئین های آن یک شبه غیرقانونی اعلام می شود، در حقیقت حکومت در حال دستکاری در سبک زندگی انسان ها می شود بدون آن که جامعه آن دستکاری را بپذیرد و این نپذیرفتن خود را با تغییر شکل دادن در نوع برگزای آئین به حکومت اعلام می کند. در فقره چهارشنبه سوری، وقتی پریدن از روی آتش و رقصیدن در کنار آن ممنوع اعلام شد، جایگزین پریدن و رقصیدن، صداهای مهیب حاصل از انفجاری است که در آن شب به گوش می رسد. در این میان البته قاچاق چیان و خائنین به فرهنگ و اقتصاد این مملکت نیز نقش به سزایی دارند.

در بعد روانکاوانه، آنچه به چشم می آید: اظهار وجود کردن است و دیده شدن. چرا انسانی به چنین چیزی احتیاج پیدا می کند؟ به این دلیل واضح که دغدغه های شخصی او آنقدر نازل و بی ارزش است که این دیده شدن را با صدای انفجارهایی که ایجاد می کند به گوش و چشم دیگران می رساند. این چنین کسانی به شدت از آنچه می توان داشتن دغدغه های بهبود فردی یاد کرد، به شدت تهی و به دور است. این تهی شدن از چنین دغدغه هایی ماحصل افول ارزش ها در نزد اوست که این نیز ماحصل دستکاری کردن در فرهنگ جاری و ساری در سبک زندگی افراد یک جامعه است که در چنین شب هایی چون شب چهارشنبه سوری به جای آن که انسان دور هم جمع بشوند و شاهنامه بخوانند و موسیقی بنوازند و شادی کنند و برقصند، دست به تولید انفجارهایی مهیب می زنند تا طعم دیده شدن را بچشند.


۱۴۰۳ اسفند ۲۹, چهارشنبه

درباره چرا عدم تغییر ساعت رسمی کشور

 نامه رئیس اتاق بازرگانی تهران #محمود_نجفی_عرب به رئیس جمهور و رئیس مجلس در ارتباط با تغییر ساعت رسمی کشور را بخوانید و به جهالت و نادانی #مجلس فعلی و قبلی و #محمود_احمدی_نژاد بخندید. بخندید به این همه نادانی که در این جمع که دستچین شورای نگهبان است. بخندید به شورای نگهبانی که دستچینش چنین کسانی است.
مشکل برجام حل شده بود و دیگر این مجلس حرفی و طرحی نداشت که بتواند به دولت #حسن_روحانی و #جواد_ظریف حمله کند. با خودشان فکر کردند که چگونه حقوقشان را حلال کنند، طرح ابلهانه و احمقانه عدم تغییر ساعت رسمی کشور را به مجلس بردند و تصویب کردند و بعد ساکت شدند. چرا؟ چون کار دیگری بلد نبودند چرا که سواد کافی و تخصصی در هر زمینه ایی که فکرش را بکنید، نداشتند.
چرا آن طرح ابلهانه و احمقانه را تصویب کردند؟ به این علت که می دانستند کشور در آستانه ورشکستگی است و حالا که نمی توانند، ورشکستگی را پنهان کنند و ناترازی ها را بر طرف کنند، گفتند که دست در زندگی مردم ببریم و نظم موجود را به هم بزنیم تا ببینیم چه خواهد شد و شد این که امروز می بینید.
چه کسانی این طرح را بردند؟ یکی از کسانی که این طرح را به مجلس برد، سردارِ پاسدارِ حقوقدان (شما باورتان می شود این ترکیب را) که نماینده مشهد بود و از طرفداران جدی آن بود، به مجلس برد چرا که دیگر نمی توانست بر علیه جواد ظریف یقه درانی کند و جار و جنجال به راه بیندازد. (خائن به این آب و خاک است).
نامه رئیس اتاق بازرگانی تهران را بخوانید تا ببینید این مجلس ابله و مجلس ابله قبلی سعی بر اختراع دوباره چرخ داشتند. محمود نجفی عرب به درستی اشاره می کند که ایران تجربه جهانی را نادیده می گیرد و نمی تواند به درستی از منابع خود استفاده کند و درگیر ورشکستگی و ناترازی ها می شود.
نامه را بخوانید:

۱۴۰۳ اسفند ۱۰, جمعه

دو سوال تکراری

 خبرگزاری مهر این عکس را از مراسم تشییع آن چه از #حسن_نصرالله مانده است، منتشر کرده است. سوالی است که تکراری استاما دوباره باید پرسید: آیا مهسا امینی کشته شد چون پوشش ظاهری او چون طرفداران حسن نصرالله بود؟ و سوال دوم این که آیا کسانی در ایران حاضرند به زنان و دختران هموطنشان به این دلیل که پوشش ظاهری شان مانند طرفداران حسن نصرالله است، حمله کنند و مورد ضرب و شتم قرار بدهند؟

روح مهسا امینی شاد. 










۱۴۰۳ بهمن ۱۹, جمعه

ابتدای انتهای ویرانی

 طلا شصت و نه میلیون تومان . دلار هشتاد و پنج هزار تومان. این ها اگر سقوط نیست پس چیست. این ها اگر مقدمات یک انقلاب بزرگ نیست پس چیست. چرا در خوابند بزرگان قوم . چرا بیدار نمی شوند. این خواب خرگوشی چقدر اعتیادآور است؟ چرا این همه در این خواب به آدم ها خوش می گذرد. صحبت از کدام قله است. کدام پیش رفت . خوشحالی از بازگشت عده ایی آدم به خرابه را می گذارند پیروزی. پیروزی در چه چیزی؟ در زندگی کردن در ویرانه ها. کاری که انقلاب و اصرار بر شعارهای چهاردهه پیش دارد بر سر ایران و ایرانی می آورد. زیستن در ویرانه. زندگی کردن دارای یک سری مشخصه هاست. نیازهای اولیه برای زیستن. زیستن در فراغت داشتن لحظه هایی برای بهتر کردن زیست بوم را می توان از فرصت هایی دانست برای زندگی کردن. حالا نامش را می گذارند که مردم غزه پیروز شده اند. آن ها پیزور شده اند و نه پیروز. 

کمی بیشتر بفهمید.

۱۴۰۳ دی ۱۰, دوشنبه

وقتی که هر کسی ذات خودش را نشان می دهد.


 ف.میم سخن نمی دانم چقدر دردش آمده است که چنین مزخرفی را سر هم کرده است. خیلی از نوشته های او را در همین حدود خوانده ام اما همیشه یک حدی را رعایت می کرد اما با دیدن فیلم #ادرار کردن یک شاه دوست بر سر خاک #ساعدی نمی دانم چه بر حال و هوای #ف_میم_سخن رفته است که چنین متنی بی پروا و به دور از ادب نوشته است و آدرس خاک مرحوم #مجتبی_مینوی را داده است برای ادرار کردن.

می خواستم الفاظ دیگری به کار ببرم که بی خیالش شدم. 

نوشته به دور از ادب او را با عنوان :

چند نشانی قبر برای شاشیدن عزیزان عصبانی و انقلابی اعم از چپ و راست!؛ ف. م. سخن

در این لینک بخوانید.

باز هم برسد به دست بیژن عبدالکریمی

 در انتهای مناظره آقایان #بیژن_عبدالکریمی و #صادق_زیبا_کلام، عبدالکریمی به عادت پیشین خود، از روی سوالها مانند سوارکاری در میدان نبرد، می پر...