در رثای مرگ خود خواسته و دلخراش #کیانوش سنجری، جوان بلند بالای ایرانی تنها به عنوان یک ایرانی می توانم بنویسم:
دیوانه ایی از قفس پرید.
در رثای مرگ خود خواسته و دلخراش #کیانوش سنجری، جوان بلند بالای ایرانی تنها به عنوان یک ایرانی می توانم بنویسم:
دیوانه ایی از قفس پرید.
شیخ #حمید_رسایی اخیرا توییتی زده است که موجبات وهن ایران و ایرانی است. این توییت را پس از یادداشت #احمد_زید_آبادی زده است با عنوان راه های باز، راههای بسته و با خواندن آن یادداشت عنوان کرده است که دو نوع دشمن وجود دارد. یکی در خارج که همان اسرائیل باشد و دومی در داخل که اصلاح طلبان و اعتدالیون باشد. من به واقع نمی دانم چرا کسی که خودش را یک رجل سیاسی می داند باید چنین توئیت ناشیانه ایی بزند و بر سر کوی و برزن دنیای مجازی اعلام کند که راه های فرار برای نرفتن زیر بار حرف حساب بسیار است.
به یکی گفتند: اسبت را به امانت می دهی. گفت: نه. پرسیدند چرا؟ گفت: چون سیاه است.
حالا توییت شیخ حمید رسایی در جواب به یادداشت کوتاه احمدزیدآبادی به مانند دلیل بالاست. جبهه جنگ جدیدی تعریف می کند تا فرار کند و به لبنان نرود. می گوید: دشمن در داخل است و اول باید با او جنگید چرا که حزب الله از حزب الابلیس بر می آید و باید بمانم و با اصلاح طلبان بجنگم. باید به شیخ مکتب نرفته یادآوری کرد: در داخل جنگ، جنگی سیاسی و بر سر قدرت است. در لبنان جنگ میان اسلام و کفار است. کدام را انتخاب می کنید؟ جنگ برای قدرت یا جنگ برای حقیقت.
حقیقت این است که نه رسایی اهل جنگیدن است و نه در داخل جنگی و دشمنی وجود دارد. حقیقت این است که شیخ مکتب نرفته، می ترسد و عجیب هم می ترسد. جنگیدن هم آدابی دارد و سوادی لازم دارد این روزها. شیخ مکتب نرفته که همیشه اوقات خدا، اوقاتش تلخ است و صدایش به دلیل ضعیف بودن ادله اش بلند است، مصداق همان حرف #سعدی علیه الرحمه است که می گوید: دلایل قوی باید و معنوی / نه رگ های گردن به حجت قوی.
جناب شیخ مکتب ندیده. اگر هموطنان خود را دشمن می دانید، چون هم فکر و هم نظر شما نیستند، برای شما و امثال شما و ایرانی که در آن شما در سیستم سیاسی آن تعریف شده اید به عنوان نماینده، متاسفم.
دیروز فرموده اید: به نظر ما بدحجابی یک بیماری است و بایستی درمان شود. ( نمی دانم می دانید دارید چه می گویید و یا نمی دانید که نمی دانید و یا می دانید که نمی دانید اما همچنان می گویید) .
در این راستا نیز می گوییم: گشت ارشاد به نظر ما یک بیماری است که باید بر چیده شود.
خب این میانه چه خواهد شد؟ بگرد تا بگردیم!
آنچه مشخص است این است: اگر شما برای سیستمی سیاسی کار می کنید به نام جمهوری اسلامی ایران که در آخرین انتخاباتی که برگزار کرد، کسی رئیس جمهور آن شد که وعده برچیدن گشت ارشاد را داده است، شما با استناد به کدام اختیار قانونی برای دولتی که منتخب اقلیتی از اکثریت رای دهندگان است، تعیین تکلیف می کنید. می توانستید بگویید: نظر شخصی من این است....... یا به گمانم بی حجابی مطلوب نیست .... و یا حالت های دیگر و نه این که تعیین تکلیف کنید و به صورتی کلی تر برگزاری انتخابات را در ایران امروز و ج.ا بی معنی کنید و هزینه روی هزینه روی دست ایران و ج.ا می گذارید.
در میان سرریز خبرها از سایت ها و شبکه های اجتماعی و روزنامه ها، خواندم که #معاون_استاندار یزد گفته است: در سر هر چهار راهی بلندگویی برای پخش #اذان نصب خواهد شد.
با خواندن این خط خبر به یاد این مثل افتادم که می گوید: حرف زدن بلد نیستی، حرف نزدن که بلدی.
حالا به جناب مستطاب به احتمال قریب به یقین دکتر و مهندس و جامعه شناس و فیلسوف و صدرملاهای حال حاضر ج.ا باید گفت: کاری که بلد نیستی، کار نکردن که بلدی.
شما چشم دعوت مردم به دین #اسلام و گسترش و #حفظ_اسلام در جامعه شهری را کور نکن، نمی خواهد آبرویش را درست کنی. با این همه ابزار دیجیتال دیگر کسی به محتاج به دانستن وقت و اوقات نماز نیست. آن کس که بخواهد نماز بخواند، می خواند. آن کس هم که نماز خوان نیست، نه با بلندگو که با دگنک هم نخواهد خواند از بس که در این چهل سال از آبروی دین کسب دنیا کرده اید.
#امیر_حسین _ثابتی که نمی دانم دارای چه مدرکی و از کجاست و به حتم از همان جایی است که خیلی ها دیگر در ج.ا از آنجا دارای مدرک دکتری شده اند، آنقدر متوهم است که آخر ندارد و حساب کنید، وزیران معقول همین ج.ا می خواهند در این مجلس با کسانی چون او امورات مملکت را اداره کنند.
او آنقدر متوهم است که در مصاحبه ایی، دو دستش را بر روی صورتش گذاشت و گفت: وای خدای من. باور نمی کردم به عنوان نفر دوم لیست به #مجلس راه پیدا کنم. توهم را می بینید. خودش را با دو درصد آرا یعنی با نزدیک به دویست یا سیصد هزار رای، نماینده می داند. امیر حسین ثابتی اگر کمی و تاکید می کنم، کمی، وجدان، شرف، اخلاق، درک و شعور سیاسی می داشت، باید اولین سوالی که از خودش می کرد این می بود: دویست یا سیصدهزار رای؟ باقی آرا چه شده است؟ باقی کسانی که رای نداده اند، چه می گویند؟ چه می خواهند؟ چه کسانی هستند؟ چرا نیامدند؟ اگر می آمدند، کجا بودم؟ و سوالهای زیاد دیگری که اگر کمی و کمی شعور و شرف و درک در عالم سیاست ورزی در جایگاه یک سیاست مدار می داشت باید از خودش می پرسید و از آن جا که به عنوان سخنگوی دولت در سایه، در سایه رشد کرده است، اگر کمی روشنایی به او بتابد، در بهترین حالت آب خواهد شد اگر پودر نشود بعد از سوختن در برابر آفتاب حقیقت.
او آنقدر متوهم است که یکبار توئیت زده بود: استقلال، آزادی، جانم فدای جمهوری اسلامی ایران. سطح درک و شعور را ببینید. یعنی جانش را نه برای خاک که برای سیستم سیاسی می دهد. یعنی اگر این سیستم نبود و هنوز شاهنشاهی بود و اگر جنگی می شد او کاری به کار آبادی و آبادانی این مملکت نمی داشت.
حرف های او را در مخالفت با وزارت عباس #عراقچی ببینید! آدمی عامی بحت بسیط بیشتر از او می داند. ثابتی فرق میان خبر و تحلیل را هنوز نمی داند. خبرهای دسته اول دارد اما قدرت تحلیل به دلیل بی سوادی را ندارد. جوری صحبت می کند که انگار عراقچی از پای میز بازی بریج به مجلس آمده است و چندین سال است که در سیستم سیاسی ج.ا حضور ندارد. خب عامی بی سواد، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه خبر ندارد که او چه می کند که تو در مقام نماینده الکی یک مجلس الکی، در مقام منتقد او حرف می زنی. حرف های ثابتی چیزهایی بود در حد حرف هایی که یک #بچه_پررو می زند.
از مدرس ها به چه بچه هایی رسیده است ایران، کار ایران با خداست.
لیست کابینه مسعود پزشکیان، آنگونه که فکر می کردم، نشد، اما یادتان باشد که این مجلس، نمایندگانی دارد با دویست هزار رای و کسانی در آن هستند همچون امیرحسین ثابتی و شیخ رسایی و شیخ نبوی. تندرو، بد دهن، فحاش و خودخواه. با این ترکیب چینشی بهتر از این ممکن نبود و باید به همتی و عراقچی و ..... رضایت داد و اهدافی را که جزو وعده های پزشکیان بوده است، دنبال کرد. تعامل با دنیا. رفع فیلترینگ. جمع کردن بساط طرح های ضد زن و ضد آرامش در کف خیابان ها.
در حال حاضر به همین ها قناعت کنیم که بدتر از این ها نیامدند و در ادامه بتوان آهسته آهسته برنامه ها را پیش برد و از گذرگاه تاریک مجلس گذراند.
این دیگر چه یادداشتی است که #احمد_زید_آبادی نوشته است. بخوانید:
پدیدۀ مرموز!
سعید جلیلی اگر خواهان ادامۀ فعالیت سیاسی است، به جای تشکیل "دولت در سایه" که اسم بیمسمایی در نظام جمهوری اسلامی است، باید حزب تشکیل دهد. دولت در سایه بدان سان که او مراد و دنبال میکند، یعنی پدیدۀ مرموزی که اعضا و منابع و ارتباطات و نوع فعالیتش برای جامعه شناخته شده نیست و عملاً یک نیروی زیرزمینی به شمار میرود. حزب سیاسی اما پدیدهای شفاف است و منابع مالی و انسانی و برنامۀ قابل پنهانی از چشم رسانهها ندارد.
دعوت از #سعید_جلیلی برای عبور از دولت سایه و تشکیل حزب و ارائه برنامه! جای تعجب دارد. آنچه اظهر من الشمس است که دشمن درجه یک #سعید_جلیلی و اصحاب او، شفافیت است و نام #دولت_سایه خود گویای آن چیزی است که در پس پرده فکری سعید جلیلی و اصحاب او می گذرد. اگر آن ها می خواستند شفاف عمل کنند به صورتی حداقلی دعوت #بیژن_زنگنه برای مناظره در ارتباط با قرار داد #کرسنت را می پذیرفتند و به عبارتی دیگر، رو بازی می کردند. آنچه موجب ادامه حیات تفکری است که سعید جلیلی پرچم دار آن است، سایه است و دوری گزیدن از قرار گرفتن در معرض تابش نور. نور خورشیدی که از شفافیت ساطع می شود.
شاید این یادداشت زیدآبادی را باید تفسیری دیگر کرد. تفسیری از این قبیل که کنایه ایی به اوست و هشداری مجدد به اصحاب سیاست این روزهای ایران.
حالا که کمی از آتش انتخاب پزشکیان به عنوان رئیس جمهور گذشته است و همه خاکستر بر روی آتش را نگاه می کنند تا هنگام معرفی کابینه و هر کسی به هر وسیله ایی خواسته خود را از رئیس جمهور مطرح کرد، من هم آمدم تا خواسته خودم را بنویسم .
آقای پزشکیان من از شما فقط یک خواسته دارم . آن خواسته این است که اگر گوشت قیمتش شد کیلویی یک میلیون تومان، نیایید و بگویید که سر کوچه ما می دهند پنجاه هزار تومان. ممنون.
چرا در دور دوم #رای می دهم.
برآورد من این بود که #قالیباف و #پزشکیان به دور دوم خواهند رفت که در آن صورت اگر پزشکیان برنده انتخابات باشد، زهی توفیق و اگر قالیباف برنده انتخابات باشد، سیاست و حکومت به سمت عرفی شدن تمام آن چیزهایی که در عالم سیاست ایران به عنوان تابو مطرح می شود خواهد رفت و پس از آن ایران دارای یک حکومت میلیتاریستی خواهد شد که در آن دیکتاتورها، نظامی هستند و دینی نیستند و این #نظامیان ایران را از مرحله #حکومت_دینی عبور خواهند داد تا در هنگامه ایی دیگر جامعه قدم های خود را برای #دمکراسی بردارد. آمدن حکومت #میلیتاریستی گرچه در نهایت به مدلی از دیکتاتوری ختم می شود که در آن سبعیت حرف اول و آخر را می زند اما برای برهه ایی ایران را از مرحله درگیری های ایدئولوژیکی دور خواهد کرد و برای مدتی درهای اقتصاد جهان به روی ایران باز خواهد شد.
اما چنین که در بالا آوردم، نشد و #سعید_جلیلی و پزشکیان به دور دوم رفتند.
قالیباف از جلیلی حمایت کرد و ضمن ستودن پزشکیان گفت: آدم های اطراف او، آدم های درستی نیستند. این جمله ( نقل به مضمون ) باعث شد تا بیایم و بنویسم که سعید جلیلی تا این جای کار هر آنچه که خسارت است به ایران زده است اما هنوز خبرهای دزدی و اختلاسی از او بیرون نیامده است اما آدم های اطراف او را که نگاه کردم، دیدم که باید بیایم و در انتخابات شرکت کنم. آدم های اطراف او را دیده اید؟ سردار قاسمی همیشه عصبانی و ناراحت و فحاش. دختر در مجلسش، ثابتی. شیخ فحاش، نبوی و این آخری آن دختر جوان محجبه ایی که ذره درک و شعور در باب مسئولیت فردی و حیطه آزادی های فردی و اجتماعی نداشت و از اول تا آخر سخنانش، جنسیت زده و سکسی بود.
دلیل دیگرم برای رای دادن در انتخابات که همان دلیل بود برای شرکت نکردن در دور اول، تصور پیکر بی جان #نیکا، #مهسا، #حدیث، #خدانور و ...... دیگرانی چون اینان بود اما دیدم باید آمد، نه امیدوار به تغییر وضع موجود، بلکه باز شدن ذره ایی فضا برای نوشتن و گفتن از آنان در داخل این خاک. بیرون از این خاک از آنان یاد بسیار می شود اما باید فضا به سمتی برود که بشود درباره آنان در داخل همین خاک گفت و نوشت تا هم حکومت و هم مردم و هم نوجوانان و جوانانی که در راهند آنان را به یاد داشته باشند و بدانند که روزگاری بود که کسانی چون آنان برای آنچه می خواستند به میدان آمدند.
روح آن نازنینان، شاد.
در رثای مرگ خود خواسته و دلخراش #کیانوش سنجری، جوان بلند بالای ایرانی تنها به عنوان یک ایرانی می توانم بنویسم: دیوانه ایی از قفس پرید...