در چند روز گذشته خبر تصویب قانونی با یک قیام و قعود در مجلس شورا انگشت ها را به دهان کشاند که تصویب چنین قانونی با یک نشت و برخاست، بی هچی اطلاع رسانی درباره پیشینه و تحقیق درباره آن چگونه ممکن است و آن ها که ناظران این واقعه هستند هنوز نتوانسته اند که انگشت از دهان خود بیرون بیاورند از تعجب.
باید بنویسم که البته جای تعجبی ندارد که این ها که در ساختمان شورا هستند، نمایندگان مردم نیستند و بیشتر شبیه به نمایندگان منتسب مجلس سنا هستند که از حوزه ایی باید بیایند ( و در محترمانه ترین ترجمه) الف یا ب بیاید به جای هر گزینه دیگری .
آن ها که ناظران و دلسوزان واقعی نمایش پیش رو هستند می دانند و این نوشته برای آن هایی است که نمی دانند و بیدارند و نه آن ها که بیدارند و خود را به خواب زده اند.
این که مردم در ارتباط با تصویب قانون افزایش سن خدمت صدایشان درنیامده است نباید کسی را به شک و شبهه درستی این قانون بیندازد بلکه باید حواسشان را جمع کنند و بدانند که اگر صدایی از کسی در گوشه ایی بیرون نمی آید تنها برای این است که بیشتر این مردم منتظر پایان ماجرا هستند و برای شان مهم نیست که چه خواهد شد و منتظر هستند که این حکومت برود و فقط برود، مهم نیست حالا چه کسی می آید و هر کسی که می آید باید بداند که دیگر نباید در سبک زندگی مردم دخالت کند و هر سیستم سیاسی که این را بداند، مردم در آینده از او استقبال خواهند کرد.
هر چه اعتراض های خیابانی مردم از سال هشتاد و هشت تا نود و هشت در حکومت بود از اعتراضات خیابانی سال 1401 بر حکومت است و این زنگ خطر را عقلای قوم دریابند و به فکر آشتی با مردم باشند و درهای حضور مردم در سرنوشت خود را باز کنند و جاهلانه به مقابله با مردم برنخیزند که چیزی جز هزینه برای ایران و ایرانی و سیستم حکومتی نخواهد داشت .
این بی تفاوتی در قبال تصویب هرگونه قانونی در مجلسی که نمایندگان واقعی مردم در آن حضور ندارند، زنگ خطر بلندی است که یا به عمد شنیده نمی شود یا آنقدر بلند است که گوش خیلی ها را کر کرده است.
به عنوان یک ایرانی دل نگران ایران و آینده آن، نوشتم. باشد که یکی از میانه کارگر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر