۱۴۰۳ فروردین ۱۹, یکشنبه

فرشته مولوی، دارکوبی که نویسنده شد

 سابقه کتابگردی هایم و کتاب خواندن هایم و دنبال کردن زندگی نویسندگان و اوضاع و احوال شان و به طوری مبسوط هر آنچه که مرتبط با دنیای کتاب و نوشتن است به من آموخته است وقتی نویسنده ایی در عنوان کتابی از کتابهایش که به طور معمول آخرین کتاب هایی است که به بازار عرضه می کند کلمه دیگر را به کار می برد یعنی این که دیگر چیزی برای عرضه ندارد و دستش تهی است و اگر کتابی هم بعد از آن به بازار عرضه کند چیزی جز جارو کردن و سر هم آوردن کاغذهای پراکنده اش نیست که از میان آنان چیزی به درد خور برای کتابخوانان جور نخواهد شد و تنها تلاش هایی است برای بودن. 

 

فرشته مولوی هم به گمانم یکی ازهمان  نویسندگانی است که چنین ترفندی را به کار برده است. دنیای داستانی او هیچ کدام مرا درگیر خود نکرده است و بیشتر برایم شبیه به کسی است دائم غر می زند و در این تداوم غر زندهایش آنچه چشمم آمده است، تلاش های یک دارکوب است.

 به این صفحه از دویچه وله سری بزنید و بگویید آیا من اشتباه می کنم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

وقتی که هر کسی ذات خودش را نشان می دهد.

 ف.میم سخن نمی دانم چقدر دردش آمده است که چنین مزخرفی را سر هم کرده است. خیلی از نوشته های او را در همین حدود خوانده ام اما همیشه یک حدی را ...