۱۳۹۷ آذر ۲۴, شنبه

روزنامه نگارِ روزنامه فروش

شاید به روایت احمدشاملو : خبرکوتاه بود و صفت جانکاه .... و دیدم این وسط چه جالب است که یک روزنامه نگار قدیمی امروز از طریق روزنامه فروشی اموراتش را می گذراند و البته و صد البته که همه ما چون ایرانی هستیم و هزار البته از نسل کوروش و یک میلیون البته آریایی و بی هیچ عنوان هموساپینس نیستیم برای همه چیز یک شعاری داریم و برای هرچیزی مترادفی میتراشیم چرا که نانوشته همه ما می دانیم که کار بد جوری عار دارد و از این رو روزنامه فروشی روی دیگر سیگار فروشی است و درست از چیزی که آدم می تواند به رشد و تعالی برسد که تا امروز با آن رسیده است می تواند با آن درک مِن اَلنار هم برود و آن چیز کاغذی است که بر روی آن می نویسند و اگر نخواستند لوله اش می کنند و دور توتون می پیچند و یا لول می کنند و تریاک می کشند .

دیدم این روزنامه نگار قدیمی به آرامش رسیده است و به قولی می داند که این شغل را فردا هم دارد و با یک کاغذ از طرف یک نفر آب در لانه مورچگان نمی افتاد و یاران پراکنده نمی شوند چرا که آدم مجموع خود است . درآمد کافی و آرامش در هرم مازلو انسان معاصری که ما باشیم کفایت همه چیز را می کند و چرا آدم بیاید و خودش را در گسترش دانایی به هچل بلای درگیری با مشتی ابوجهل بکند که خود خواسته در برابر دانستن مقاومت می کنند چون می دانند که ندانند راحت تر زیست می کنند .

بعد از همه اینها برایم سوال است که دانشجویان رشته ارتباطات و روزنامه نگاری با خواندن این خبر چه حالی به آنها دست می دهد و آیا انگیزه ایی برای ادامه راه پیش رو خواهند داشت یا نه . هر انسانی در هر مقطعی و در هر کاری با آرزو و ایده آلی وارد می شود و ناخودآگاه برای خود الگویی مطلوب مد نظر قرار می دهد و اگر قرار باشد فردایشان اینگونه باشد چه حالی خواهند داشت . البته روشن است که منظورم از روزنامه نگاری و ارتباطات کار در روزنامه هایی مانند کیهان و یا تلوزیون جمهوری اسلامی نیست چرا که آنها بولتن هایی ارگانی هستند و رسالتی ندارند غیر از انگشت زدن به معنای حضور در محل کار و حقوق آماده سر ماه .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فرشته مولوی، دارکوبی که نویسنده شد

 سابقه کتابگردی هایم و کتاب خواندن هایم و دنبال کردن زندگی نویسندگان و اوضاع و احوال شان و به طوری مبسوط هر آنچه که مرتبط با دنیای کتاب و نو...