۱۴۰۱ فروردین ۵, جمعه

نیکا نیکوبین و انتقام برره ایی او


 بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی و وعده انتقام سخت مسئولان وقت ایران، نیکانیکو بین به تلافی کشته شدن قاسم سلیمانی گویا یک جوان آمریکایی را در حالی که چشم هایش بسته بوده است را با چاقو زخمی می کند. آمدم این جا دو مورد را بنویسم. 

اول این که در جایی ندیدم که کسی اشاره کند به این که این انتقام از نوع برره ایی آن بود. این را نوشتم که در تاریخ بماند. 

دوم این که ندیدم در جایی کسی از مسئولان ایران این حرکت خانم نیکانیکوبین را ستایش کند و آن را دست اسلام انقلابی جمهوری اسلامی ایران بنامد که از آستین آمریکا بیرون زده است و امیدوارم که کسی در آینده نیز از این زن حمایت نکند و او را دختر انقلاب، آن هم با شمایل و شورت کوتاه بداند. 

ایران عاقل تر از آن است که با هر کشوری وارد جنگ شود. می زند در صورتی که کشوری حمله کرده باشد. دفاع می کند. در این فقره (ترور قاسم سلیمانی) نیز ضربه وارد کردن به هر کسی غیر از ترامپ که دستور ترور را داده است یا کسی در تراز کاری او چیزی در همان مایه های انتقام برره ایی خواهد بود چرا که هر کسی به جز از مسئولین آن رده اگر کشته شود، اول این که نقشی در انتقام سخت نخواهد داشت و دوم این که تاریخ این انتقام را فراموش خواهد کرد. 


۱۴۰۰ اسفند ۱۳, جمعه

جنگ اوکراین و زلنیسکی




 من به عنوان یک خواننده سر خط خبرها نمی دانم و به گمانم خیلی ها نمی توانند پیش بینی کنند که پایان این جنگ چیست و این که آیا جنگ جهانی سوم در راه است یا خیر. پوتین می برد یا زلنیسکی ؟ اوکراین در بعد از این مراحل چگونه روز و روزگاری خواهد داشت و این که تحریم های جهانی علیه روسیه کی و در چه زمانی برنامه های پوتین را مورد چالش قرار خواهد داد. و سوالاتی از این دست که برخی تا حدودی می تواند پاسخی داشته باشد و برخی نه. 

اما من به عنوان یک دنبال کننده عادی که سیاست بین الملل و قواعد جهانی آن چیزی نمی داند آمده ام در این جا تا چیزی را بنویسم که خیلی ها این روزها آن را تکرار کرده اند. 

زلنیسکی! تا این جای کار و با توجه به این که این جنگ چگونه خواهد شد و چه پایانی خواهد داشت باید بنویسم که زلنیسکی تا همین جا برای من تبدیل به یک قهرمان شده است و حالا چه کشته یا اسیر شود یا صلح کند و یا هر حالت دیگری، او یک قهرمان است. او در کشورش ماند تا در روزی که لازم است حضور داشته باشد و واقعا آن روز بودن او به کار می آید، ماند و نشان داد که یک رهبر واقعی است که با شنیدن دو تا ترقه از جایش در نمی رود، در شهر می ماند و برای دفاع آمده است و این دفاع یعنی مردن برای کشور و خاکی که در آن زندگی می کند و مردمانی دارد که صاحبان واقعی آن خاک هستند. 

حالا شما اشرف را غنی را می توانید با زلنیسکی مقایسه کنید. هر کدام رئیس جمهور خاک خود بودند اما اشرف غنی مشخص نیست در کدام سوراخی امروز پنهان است در حالی که زلنیسکی هر روز از خودش در خیابان فیلمی می گذارد و نشان می دهد که ایستاده است برای دفاع کردن . تفاوت اشرف غنی با زلنیسکی در چیست؟ بی گمان در این است که زلنیسکی مردمی است و مردم به او رای داده اند و اشرف غنی یک افغانی دو تابعیتی بی خاصیت است که در زمان صلح به عنوان عروسک در افغانستان حضور پیدا کرد و با یک ترقه از جایش در رفت و به سوراخی در تاریکی تاریخ پناه برد. 

در مذمت جنگ همه در حال نوشتن و تفسیر کردن هستند.

پوتین هم خود را یک مدافع حقوق روسیه می داند که ناتو کنار گوشش نوای ترسناک موشکها را به صدا در آورده است اما در تاریخ ثبت است که جنگ نکردن بهتر از جنگ کردن است و به همین دلیل پوتین اگر محق هم باشد در این واقعه به گمان من قهرمان نخواهد بود و در زمان مرگ یک رهبر سیاسی خواهد بود که روزگاری از اذهان فراموش خواهد شد.

پوزش- توضیح و ایراد وارده

 در وبلاگی از وبلاگ ستان فارسی دو نظر درباره یادداشتی در آن وبلاگ گذاشتم که گویا برخورنده یا بیهوده یا بی معنی بوده است که نویسنده آن وبلاگ ...