۱۴۰۳ اردیبهشت ۷, جمعه

پوزش- توضیح و ایراد وارده

 در وبلاگی از وبلاگ ستان فارسی دو نظر درباره یادداشتی در آن وبلاگ گذاشتم که گویا برخورنده یا بیهوده یا بی معنی بوده است که نویسنده آن وبلاگ نظرهای من را پاک کرده است. صفحه شخصی است و ایرادی به دارنده وبلاگ وارد نیست و صد البته به نظر وارده. صحبتم بر سر این است که چرا صورت مسئله را پاک می کنیم. فرض مثال بر این است که نظر بیهوده من در آن صفحه موجب ناراحتی نویسنده آن صفحه شده است. می توانست بنویسد که چه بی ربط نوشته ام یا آن که بنویسد که زحمت نکشم و دیگر به آن وبلاگ سری نزنم و یا اگر زدم چیزی ننویسم اما بگذارد دیگرانی هم ببینند که چه بی ربط نوشته ام تا یاد بگیرند که نظر درست و درمان دار بنویسند و به مانند نویسنده این صفحه چیزهای بی ربط ننویسند اما عادتی است مخصوص ایرانی جماعت. صورت مسئله را پاک می کنند و تمام و روز از نو و روزی از نو. سوال آیا اینجاست که آیا گذارنده آن کامنت نظرش درباره آن موضوع عوض شده است؟ بی گمان خیر. هنوز در ارتباط با آن موضوع همانگونه فکر می کنم که نوشته ام و البته باید توضیح بدهم که کامنتی که در آن صفحه گذاشته ام را درست و درمان و مشروح ننوشته ام و البته توضیح لازم نیز دادم چگونگی این درست و درمان دار ننوشتن . دلیل من آن بود که چون تمام ماجرا را نمی دانم، آنچه را که نوشته ام غیر منصفانه دیدم و بهتر دیدم که ننوسیم تا آن که قضاوتی نکرده باشم و دوم بر اثر قضاوت اشتباه حرف بی ربطی نزده باشم و از همه این ها بدتر آن که موجب ناراحتی نویسنده آن صفحه نشده باشم که گویا به دلیل مشروح ننوشتن، شده ام که در این جا باید پوزش بخواهم.

عادت های بد دیگری هم دارد این وبلاگستان که بعدها می نویسم. البته از دیدگاه من.

۱۴۰۳ فروردین ۱۹, یکشنبه

فرشته مولوی، دارکوبی که نویسنده شد

 سابقه کتابگردی هایم و کتاب خواندن هایم و دنبال کردن زندگی نویسندگان و اوضاع و احوال شان و به طوری مبسوط هر آنچه که مرتبط با دنیای کتاب و نوشتن است به من آموخته است وقتی نویسنده ایی در عنوان کتابی از کتابهایش که به طور معمول آخرین کتاب هایی است که به بازار عرضه می کند کلمه دیگر را به کار می برد یعنی این که دیگر چیزی برای عرضه ندارد و دستش تهی است و اگر کتابی هم بعد از آن به بازار عرضه کند چیزی جز جارو کردن و سر هم آوردن کاغذهای پراکنده اش نیست که از میان آنان چیزی به درد خور برای کتابخوانان جور نخواهد شد و تنها تلاش هایی است برای بودن. 

 

فرشته مولوی هم به گمانم یکی ازهمان  نویسندگانی است که چنین ترفندی را به کار برده است. دنیای داستانی او هیچ کدام مرا درگیر خود نکرده است و بیشتر برایم شبیه به کسی است دائم غر می زند و در این تداوم غر زندهایش آنچه چشمم آمده است، تلاش های یک دارکوب است.

 به این صفحه از دویچه وله سری بزنید و بگویید آیا من اشتباه می کنم؟

پوزش- توضیح و ایراد وارده

 در وبلاگی از وبلاگ ستان فارسی دو نظر درباره یادداشتی در آن وبلاگ گذاشتم که گویا برخورنده یا بیهوده یا بی معنی بوده است که نویسنده آن وبلاگ ...