۱۴۰۰ آذر ۲, سه‌شنبه

برسد به دست بهروز افخمی

 نویسنده این وبلاگ از سینه چاکان فرهادی نیست و فکر می کند که کلاً دوران سینه چاک بودن و یخه دریدن برای آن چه انسان درباره آن فکر می کند گذشته است چرا که نویسنده این وبلاگ می داند که انسان ها همیشه بخشی از واقعیت را و کمتر از آن، بخشی از حقیقت را می دانند. 

اما فرهادی آن چه که بهروز افخمی می گوید: نیست. فرهادی روایت گری خودش را در داستان دارد و هر سینماگری این روش را می تواند برای خودش در پیش بگیرد و این که کسی مانند بهروز افخمی بیاید و فرهادی را به سیاستمداری بچسباند که سیاه نمایی می کند تا در جشنواره ها جایزه درو کند، شبیه به حرف های ابراهیم حاتمی کیاست که در دو یادداشت پیش از این درباره آن نوشتم و مکرر نمی کنم. این مدل حرف زدن از بهروز افخمی نشان می دهد که فیلم های فرهادی را دسته بندی شده نگاه می کند و چون فرهادی توانسته است به جایی برسد، او را به بیرون وصل می کند در حالی که فرهادی در همین داخل است و همین داخلی ها به داستانش و راویتگری او مجوز می دهند و چرا مجوز می دهند؟ معلوم است چون به چهره ایی آرایش شده برای خود نیازمندند. 

افخمی دارد حرفهای حاتمی کیا را تکرار می کند که قبل تر هم در این جا نوشته ام که حاتمی کیا با آن حمله های چشم بسته اش به فرهادی نه تنها در مقام یک سینماگر که در مقام یک انسان هم ، آدمی تمام شده است که برای دیده شدن احتیاج دارد به حمله چون چیزی برای دفاع کردن ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پوزش- توضیح و ایراد وارده

 در وبلاگی از وبلاگ ستان فارسی دو نظر درباره یادداشتی در آن وبلاگ گذاشتم که گویا برخورنده یا بیهوده یا بی معنی بوده است که نویسنده آن وبلاگ ...