۱۴۰۱ فروردین ۱۵, دوشنبه

پست ماه مبارکی


 در دومین روز از دومین سال نبودن مادرم در ماه مبارک و اولین سال نبودن پدرم در ماه مبارک، حقیقتش این است که این ماه برای من یکی دیگر چندان مبارک نیست. نه سفره ایی هست و نه چراغی . خانه خالی است . سرد است. الان که دارم این ها را می نویسم، صدای سماور می آید که می خواهد به جوش بیاید، آن طرفتر تن ماهی را گذاشته ام بجوشد و آن هم دارد قلقل خودش را می کند. دیگر صدایی نمی آید به غیر از برخورد انگشت ها با صفحه کلید. همه چیز ساکت است. این جا که من هستم، ساکت است. آن طرفتر. دو کوچه آن طرفتر را نمی دانم. گرچه اگر صدایی می بود، می آمد یا هست رو این جا نمی آید.
به هر حال در این ماه صیام، آن چه بر من می گذرد، صیام نان است و چای و سیگار. توفیر دیگری تا همین جا که دارم این ها را می نویسم برای من نکرده است. راه ها باید پیمود. تنها فرقش این است که سبکترم .وقتی نمی خوری و نمی کشی به کل سبکتر می شوی و این را دوست دارم.
آمدم این جا این ها را بنویسم که وقت بگذرد. دیشب ساعت نه و نیم شب افطاری و سحری را با هم یکی کرده ام و صبح هم خواب ماندم و نشد که آب بخورم. تشنه نیستم. اما می خواهم این نیم ساعت هم بگذرد که بشود چای خورد و گلویی تازه کرد و دود را آشنا به گلو . افطار سیب دارم و پرتقال. تن ماهی و سیب زمینی را گذاشته ام برای ساعت های نه به بعد که برای سحری بیدار نشوم و پنج دقیقه مانده به اذان بیدار شوم و آبی بخورم و نمازی بخوانم و بخوابم. 

اشاره به شجریان هم بکنم . این دومین رمضانی است که او هم نیست. صدای ربنای او حالا حالا حالاها خواهد ماند. ما نیستیم و دیگران بعد از ما نیستند و این آواز هست. سال پیش از آن تلوزیون در یک حرکت غیر حرفه ایی و به عبارتی بهتر از روی نادانی، ربنای او را بازخوانی کرده پخش می کرد. نکنید. خودتان را مایه مضحکه عام و خاص نکنید. در هنر اصل چیزی است و بدل چیزی.
همین ها .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پوزش- توضیح و ایراد وارده

 در وبلاگی از وبلاگ ستان فارسی دو نظر درباره یادداشتی در آن وبلاگ گذاشتم که گویا برخورنده یا بیهوده یا بی معنی بوده است که نویسنده آن وبلاگ ...