۱۴۰۱ خرداد ۸, یکشنبه

برسد به دست زر امیر ابراهیمی


 زهرا امیر ابراهیمی یا همان زر امیرابراهیمی دیروز برنده جایزه ایی در جشنواره نخل شده است. مبارکش باشد البته نمی گویم که حق به حقدار رسید و .... سایر قضایا. باید فیلم را ببینم تا بدانم که محق آن جایزه هست یا نیست اما در حال حاضر و فیلم را نادیده دارم این یادداشت کوتاه را می نویسم و امیدوارم که زر هم این را بخواند. جایزه بیشتر برای من یکی، جایزه ایی است سیاسی. یعنی داواران یک تنه نشسته اند که حال مسئولان جمهوری اسلامی را بگیرند و خوب هم گرفته اند تا اینجا اما جای یک پرسش خالی است؟ بازگشت امیرابراهیمی به سینما با این فیلم و بعد از سال ها دوری از فضای سینما آیا نشان از توانمندی او دارد؟ اگر سال بعد در فیلم دیگری بازی کند و از این فیلم بهتر باشد و بعد روابط جمهوری اسلامی با فرانسه ختم به خیر شده باشد و او به خاطر آن فیلم جایزه نگیرد، چه می شود؟ ارزشهای او نادیده گرفته شده است و شده است بازیچه؟ یا این که مسئولان کن بی لیاقت هستند که به بازی بهتر او در فیلم سال بعد جایزه نداده اند؟ یا این که اگر فیلم دیگری بازی کرد و جایزه ایی هم گرفت اما از آن استقبالی چون امروز نشد!  سیاسی بودن این جایزه را چگونه می توان توجیح کرد؟ سوال در این باره زیاد است و گفتم که فیلم را نادیده دارم درباره بازی او می نویسم اما یادتان باشد که به فیلمی که جعفرپناهی با موبایل گرفته بود خرس نقره ایی دادند؟ چرا؟ به حتم فیلم از بسیاری لحاظ قابل لحاظ کردن در کنار سایر رقبا نبود اما تلاش او جای قدردانی داشت و برلیناله از او تقدیر کرد به خاطر تلاشش، تلاش برای شکستن ممنوع الکاری و آن هم درست در روزهایی که ایران با اروپا و جهان مسئله هایی اساسی داشت. من به جعفر پناهی احترام می گذارم به مانند بسیاری اما آن جایزه سیاسی بود و نه هنری. جایزه زهرا امیر ابراهیمی هم تا این جا به گمانم سیاسی است تا هنری. باید منتظر بود و دید که او در آینده چه می کند. 

قدر دانی از زهرا به گمانم کار خوبی است. دلجویی است از او که روزگار و آدم هایش با او در آن برهه بد کردند. در یادداشتی که به دست یکی از دوستان او دادم و نمی دانم که آیا به دستش رسید یا نه اشاره کردم که هیچ امر غیر انسانی رخ نداده است و او برای من یک انسان محترم است که حقوق به حقه ایی دارد در این آب و خاک اما او رفت چون جامعه با او خوب نکرد. جامعه و آدم هایش که یکی من باشم باید در خیابان می رفتیم و از ماندن او و کار کردن او در ایران حمایت می کردیم و نرفتیم و او رفت و رسید تا امروز. 

خلاصه آن که امیدوارم زر روزهای بهتری را ببیند و جایزه های بزرگتری بگیرد که به گمانم هنری باشد و شایسته هنر او و نه جایزه ایی سیاسی که امروز می دهند و فردا نمی دهند و امیداورم که این جایزه (تکرار می کنم هنوز فیلم را ندیده ام) مسیر او را به بی راهه نکشاند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برسد به دست کیانوش سنجری

در رثای مرگ خود خواسته و دلخراش #کیانوش سنجری، جوان بلند بالای ایرانی تنها به عنوان یک ایرانی       می توانم بنویسم:  دیوانه ایی از قفس پرید...