۱۳۹۶ بهمن ۲۹, یکشنبه

بازهم برای نوشتن

بی حوصله ام و این بی حوصلگی کار دستم داده است و نمی توانم بیایم و برای خودم این جا را کیبردی کنم و وقتی نمی توانم دوز تس تس کردن کلیدهای کیبرد زیر انگشتانم کم می شود و حالم را خراب می کند . به همین علت ساده آمدم تا این ها را بنویسم .

شاید به قول سهراب سپهری فقید : هوای حوصله ابری است ..... و این گرفتگی ابر و باد و بارانش همین هاست . همین کلماتی که کیبردی می شود و باعث می شود که امشب و این لحظه احساس کنم کاری کرده ام با این که می دانم این وبلاگ خواننده ایی ندارد و من به سادگی از کنار این موضوع می گذرم برای بودن ، چرا که نوشتن اگر همه بودن نیست ، بخشی از بودن است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فرشته مولوی، دارکوبی که نویسنده شد

 سابقه کتابگردی هایم و کتاب خواندن هایم و دنبال کردن زندگی نویسندگان و اوضاع و احوال شان و به طوری مبسوط هر آنچه که مرتبط با دنیای کتاب و نو...