نوشته آخر سالی در این وبلاگ به معرفی کوتاه مارمولک های هاچ بک از اکبر اکسیر اختصاص دارد . این کتاب را دیروز یعنی بیست و نه اسفند نودونه خریدم و مشغول خواندن آن شدم اما از آن چیزی که به آن می توان گفت شعر و من در همه جا درباره شعر خواندن هر متنی به اختصار توضیح می دهم که شعر پیش از هر قاعده و قانونی محتاج داشتن روح است و شعری که روح نداشته باشد، حالا می خواهد غزلی باشد درست در بحر عروضی و سرشار از ایهام و ایجاز و جناس و استعاره، شعر نیست. 
شعر باید روح داشته باشد. 
این اختصاص دادن روح به شعر به این امر بر می گردد که شاعر در جایی با موضوعی دست به گریبان می شود و تا آن را روی کاغذ نیاورد، راحت نمی شود و این راحت شدن نیز فقط با گفتن و نوشتن و مکتوب کردن آن موضوع به دست می آید. 
قالب شعری فرانو که اکبر اکسیر و حتی خود دارنده این وبلاگ سعی در ترویج و جا انداختن این قالب دارد ، قالبی نو ظهور است که باید منتظر ماند تا عمری از ظهور آن و استقبال سرایندگان و خوانندگان بگذرد تا بشود رایی نهایی درباره این قالبی ادبی صادر کرد. 
از نکات برجسته در قالب فرانو استفاده از نقیض و ایهام کلمات در ایجاد تعلیق در متن است که از عنوان شعر شروع می شود و تا کلمه آخر در شعر ادامه پیدا می کند و با استفاده از همین نکات است که شعری درباره موضوعی سروده می شود. در این قالب از آرایه های ادبی دیگر بسته به توان شاعر در استفاده از آرایه ها و درگیر بودن با موضوع نیز استفاده می شود که گاهی البته به دلیل طولانی شدن بعضی از شعرها ربط عنوان با اختتامیه آن به هم می ریزد و به عبارتی متن دچار اطناب ممل می شود که متن را از شعر بودن به بیانیه تبدیل می کند . 
در کتاب آخر اکبر اکسیر به نام مارمولک های هاچ بک ، تصاویری که در هر شعر بسته به موضوع طرح شده است درست آن چیزی است که در آن از روح داشتن یاد کردم و این روح یک روح تاریخی است و معضلی است که به صورت مکتوب معتبر از زمان قاجار به این سو وجود دارد و راهی به رهایی از آن انگار موجود نیست.
به عنوان نمونه به این شعر نگاه کنید: 
آقازاده 3 (ص28)
مشغول کار بودیم 
آقای رضایی آمد 
تا مرا دید پرسید: آقازاده س؟
پدر گفت : نوکر شماست 
و من بلافاصله گفتم: 
نوکر پدرتان است. 
در این شعریکی از مشکلات این کشور  که وجود و رونق سیستم خان و خانزادگی است که این روزها تبدیل به آقا و آقازادگی شده است ، بررسی شده است و باید امیدوار بود که اکبر اکسیر در معرفی فرزند خود از واژگان دست بوس و نوکر و خانه زاد استفاده نکند و نکرده باشد در معرفی . این شعر بیانیه می شد اگر سراینده آن اصرار به آوردن شماره های بعدی یعنی چهار و پنج در مورد آقازادگی می داشت و اگر در هنگام نوشتن خط آخر، کلمه نوکر را در یک خط و پدرتان است را در خط بعدی می نوشت. در این صورت بود که سراینده شعر، شعر را تبدیل به بیانیه می کرد و خواننده می فهمید که او جواب پدر و آقای رضایی را داده است و خودش را یک آقازاده جا زده است. 
نکته دیگر اما درباره اکبر اکسیر است . او به واقع امر خودش یک فرانو است و این نکته را خواننده کتاب می تواند در بخش کارنامک و در صفحه هشتادوپنج و در توضیحات سال 1357 ببیند که آمده است: 
1357- ازدواج با ملیحه خانم-تولد عرفان-تشکیل انجمن ادبی در امور تربیتی و اداره ارشاد.
این کتاب توسط نشر مراورید در هشتادوهفت صفحه و مبلغ یکصدونودهزار ریال در پانصدوپنجاه نسخه وارد بازار کتاب شده است. 
 
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر